شماره ٤٦٢: دل را به زلف پرچين تسخير مى توان کرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
دل را به زلف پرچين تسخير مى توان کرد
اين شير را به مويى زنجير مى توان کرد
خط نرسته پيداست از چهره نکويان
مو را چگونه پنهان در شير مى توان کرد
هر چند صد بيابان وحشى تر از غزاليم
ما را به گوشه چشم تسخير مى توان کرد
از بحر تشنه چشمان لب خشک بازگردند
آيينه را ز ديدار کى سير مى توان کرد
ما را خراب حالى از رعشه خمارست
از درد باده ما را تعمير مى توان کرد
در چشم خرده بينان هر نقطه صد کتاب است
آن خال را به صد وجه تفسير مى توان کرد
در بوته رياضت يک چند اگر گذارى
قلب وجود خودرا اکسير مى توان کرد
گر گوش هوش باشد در پرده خموشى
صد داستان شکايت تقرير مى توان کرد
فرياد کاهل دولت از نخوتند غافل
کز خلق خوش چه دلها تسخير مى توان کرد
بى منصبى ز تغيير ايمن بود وگرنه
هر منصب دگر هست تغيير مى توان کرد
اوضاع خوش خيالان سامان پذير گردد
گر خواب شاعران را تعبير مى توان کرد
از درد عشق اگر هست صائب ترا نصيبى
از ناله در دل سنگ تأثير مى توان کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید