شماره ٤٣٩: لعل از جگر سنگ گر از تيشه برآيد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
لعل از جگر سنگ گر از تيشه برآيد
از دل سخن از کاوش انديشه برآيد
هر لحظه به رنگى ز دل انديشه برآيد
يک باده به صد رنگ ازين شيشه برآيد
بى عشق محال است دل سخت شود نرم
گر سنگ به اين بوته رود شيشه برآيد
جايى که ز حيرت گره دل نگشايد
از فکر چه خيزد چه ز انديشه برآيد
از دوستى تازه خطان دل نتوان کند
هر چند که ريحان سبک از ريشه برآيد
در سينه پر ناوک ما اشک شود خون
سيلاب نفس سوخته زين بيشه برآيد
در کوه غم عشق خلل راه نيابد
چون ناخن اگر از کف من تيشه برآيد
بيرون نرود کجروى ازطينت گردون
اين ديو محال است ازين شيشه برآيد
هر نخل اميدى که نشاند دل خود کام
آهى شود از سينه غم پيشه برآيد
صائب چو به خاطر گذرد برق جمالش
دودم چو نيستان ز رگ وريشه برآيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید