شماره ٣٩٦: با کعبه پرستار ترا کار نباشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
با کعبه پرستار ترا کار نباشد
آيينه ما روى به ديوار نباشد
مجنون نتوان گشت به ژوليدگى موى
مستى به پريشانى دستار نباشد
از کوچه زخم است ره کعبه مقصود
دوزخ به ازان سينه که افگار نباشد
چون مهر به راز دل هرذره رسيديم
يک نقطه نديديم که در کار نباشد
ناديدنى از اهل جهان چند توانى ديد
آيينه چرا تشنه زنگار نباشد
جان در تن کس نرگس بيمار تو نگذاشت
اى واى اگر چشم تو بيمار نباشد
باغى که در او بلبل آتش نفسى هست
محتاج به خارسرديوار نباشد
مکتوب مرا در بغل خود که گذارد
در کوى توگر رخنه ديوار نباشد
شدگوش صدف پرگهراز فکرتو صائب
بالاترازين رتبه گفتار نباشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید