شماره ٣٨٥: روزى که مرا موج نفس دام سخن شد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
روزى که مرا موج نفس دام سخن شد
شدطوطى چرخ آينه وواله من شد
هر مد فغان کز دل پردرد کشيدم
شد شاخ گل وسر خط مرغان چمن شد
در خدمت آيينه دل صرف شدى کاش
عمرى که مرا صرف به پرداز سخن شد
هر آه که بى خواست برآمدزدل من
از بهر برون آمدن از خويش رسن شد
برپيرى من چرخ سيه کاسه نبخشيد
هرچندکه هرموبه تنم تيغ وکفن شد
هشدار که از باغ سرافکنده برون رفت
هر کس که مقيد به تماشاى چمن شد
از تبت وارونه خط هرشکن زلف
آغوش وداع دل سرگشته من شد
صائب گره دل به تکلف بگشايد
دستى که گرفتار سر زلف سخن شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید