شماره ٣٤٩: هر شيشه دلى حوصله شور ندارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
هر شيشه دلى حوصله شور ندارد
عريان جگر خانه زنبورندارد
در پله معراج رسد گوى ز چوگان
از دار محابا سر منصور ندارد
نادان که کند دعوى دانش بر نادان
زشتى است که شرم از نظر کورندارد
زد غوطه به خون برلب هر کس زدم انگشت
اين غمکده يک خاطر مسرور ندارد
از ديده بيناست غرض ديدن خوبان
پوشيده به آن چشم که منظور ندارد
ز اندوختن دانه دل سير نگردد
در حرص کمى خال تو از مور ندارد
صائب سخن سبز بود زنده جاويد
فيروزه من کان نشابورندارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید