شماره ٣٣٧: از گردش افلاک کجا دل گله دارد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
از گردش افلاک کجا دل گله دارد
اين خانه ويران چه غم زلزله دارد
هر چند شکستن پر و بالى است گهر را
يوسف ز دل آزارى اخوان گله دارد
از شکوه همين موج سراپاى زبان نيست
دريا ز صدف هم دل پر آبله دارد
ابليس کند راهزنى پيشروان را
اين گرگ نظر از رمه بر سر گله دارد
چون شمع به معراج رسد کوکب بختش
در بزم جهان هرکه زبان گله دارد
مشتاب در ين ره که نفس سوختگانند
هر لاله دلسوخته کاين مرحله دارد
از زلف حذر کن که دلش چاک چو شانه است
هر کس که فزون ربط به اين سلسله دارد
آن را که بود شوق به تن بار نگردد
ريگى که روان نيست غم راحله دارد
در سلسله اشک بود گوهر مقصود
گر هست ز يوسف خبر اين قافله دارد
صائب به زر قلب دهد يوسف خود را
پاکيزه کلامى که نظر بر صله دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید