برقم ز خرمن از دل بيتاب مى جهد
نبضم ز تاب دردچو سيماب مى جهد
آرام رابه خواب نبيند، به مرگ هم
طفلى که از خروش من از خواب مى جهد
پهلو ز بورياى قناعت تهى مکن
برق از سحاب بستر سنجاب مى جهد
بازآکز انتظار تو هر شب هزار بار
چشم اميدواريم از خواب مى جهد
صائب رضا به حادثه آسمان بده
اين خار کى ز آفت سيلاب مى جهد