شماره ٢٣٥: دولت ز دستگيرى مردم بپا بود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
دولت ز دستگيرى مردم بپا بود
فانوس اين چراغ ز دست دعابود
هر غنچه واشود به نسيمى درين چمن
مفتاح قفل جود ز دست گدا بود
بازيچه نسيم شود کاسه سرش
هر دل که چون حباب اسير هوا بود
پيکان دهن به خنده چو سوفار باز کرد
تا کى گره به کار من بينوا بود
شرم حضورچشم ز تردامنان مدار
آيينه را به چشم چه نور حيا بود
آماده شکست خودم زير آسمان
چون دانه اى که در دهن آسيا بود
روزى درين بساط به بخت است واتفاق
ورنه شکر خوش است که رزق هما بود
شويد به آب تيغ ز دل زنگ زندگى
هر کس که چون قلم به سخن آشنا بود
در آتشم ز کشمکش عقل خام خود
آسوده آن سفينه که بى ناخدابود
صائب زخانقه به خرابات روى کن
کانجا شکسته اى که بود بوريا بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید