شماره ١٨٢: بى حاصلى که تربيت بيد مى کند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
بى حاصلى که تربيت بيد مى کند
اين شغل پوچ را به چه اميد مى کند
چون خضر هرکه ذوق شهادت نيافته است
رغبت به زندگانى جاويد مى کند
از برگ بهر قتل خود آماده است تيغ
بى حاصلى نگر که چه با بيد مى کند
نشنيده است بلبل بى درد بوى عشق
اين ناله هاى زار به تقليد مى کند
چون شبنم آن کسى که بلندست همتش
دامن گره به دامن خورشيد مى کند
کوه از صداى خوش چه عجب گرز جا رود
گردون طرب به نغمه ناهيد مى کند
دست از اثر مدار که تا جام هست خلق
بى اختيار ياد ز جمشيد مى کند
بى گفتگو ز معنى تجريد غافل است
آن ساده دل که دعوى تجريد مى کند
بى طالعى که شکوه ندارد ز روزگار
روز سياه خويش شب عيد مى کند
از فکر زلف وروى تو آن کس که فارغ است
شب روز و روز شب به چه اميد مى کند
هر کس صفير خامه صائب شنيده است
کى گوش بر ترانه ناهيد مى کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید