شماره ١٧٥: آنجا که شوق دست حمايت بدر کند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
آنجا که شوق دست حمايت بدر کند
شبنم در آفتاب قيامت سفر کند
قارون شود ز لخت دل وپاره جگر
بر هر زمين که قافله ما گذر کند
انجام تخم سوخته پامال گشتن است
آن دانه نيست دل که سر از خاک برکند
پيچيده تر زجوهر تيغ است راه عشق
خونش به گردن است که اين راه سرکند
طوطى اگر به چاشنى حرف خود رسد
گردد دهانش تلخ چو ياد شکر کند
گشتيم چون صبا به سراپاى لاله زار
داغ نيافتيم که دل را خبر کند
چون عاملى که دل ز در خانه جمع کرد
حاجى ستم به خلق خدا بيشتر کند
در منزل نخست دل خويش مى خورد
چون راهرو به توشه مردم سفر کند
در خلوت دل است تماشاى هر دو کون
صائب چگونه سر ز گريبان بدر کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید