شماره ١٥٢: عشاق سر به جيب نه آسان کشيده اند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
عشاق سر به جيب نه آسان کشيده اند
جان داده اند و سر به گريبان کشيده اند
بهر خدا ز خلق شکايت نکرده اند
در راه کعبه ناز مغيلان کشيده اند
در حلقه نظارگيان با کمال قرب
خط بر زمين ز سايه مژگان کشيده اند
چون بوريا شکسته دلان حريم عشق
مشق شکستگى به دبستان کشيده اند
در هيچ ذره نيست که شورى ز عشق نيست
هر جا سرى است در خم چوگان کشيده اند
آنها که کار را به درستى بنا کنند
پا را شکسته اند و به دامان کشيده اند
از نقطه يک کتاب سخن اخذ کرده اند
مضمون نامه از لب عنوان کشيده اند
اهل نظر به ديده مردم چو مردمک
در گردشند و پاى به دامان کشيده اند
اى حشر خلق را به شکر خواب نيستى
بگذار يک دو روز که طوفان کشيده اند
از تاب آفتاب رخ يار فتنه ها
خود را به زير سايه مژگان کشيده اند
صائب جواب آن غزل سيد ست اين
کاين نقش بين که برورق جان کشيده اند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید