شماره ٥٥: از چشم ودل کى آن گل سيراب بگذرد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
از چشم ودل کى آن گل سيراب بگذرد
خودبين کجا ز آينه وآب بگذرد
در سينه هاى صاف نگيرد قرار دل
زود از بساط آينه سيماب بگذرد
چون آب شور کام جهان تشنگى فزاست
سيراب تشنه اى که ازين آب بگذرد
در جوى شير کاسه به خون جگر زند
از مى کسى که شب مهتاب بگذرد
ظلم است زندگانى روشندلان چو شمع
جايى بغير گوشه محراب بگذرد
بر قرب دل مبند که با ربط آفتاب
در کان مدار لعل به خوناب بگذرد
پيرى به صد شتاب جوانى ز من گذشت
پل را نديده ام که ز سيلاب بگذرد
گيرنده است پنجه خونهاى بيگناه
چون ناوک تو از دل بيتاب بگذرد
چو موسم شباب دم صبح شيب را
صائب روا مدار که در خواب بگذرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید