شماره ٣٩: خط را گذار برلب آن سيمبر فتاد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش ششم

افزودن به مورد علاقه ها
خط را گذار برلب آن سيمبر فتاد
سرسبز طوطيى که به تنگ شکر فتاد
ياقوت را چو باده لعلى کند به جام
اين آتشى که از تو مرا در جگرفتاد
امسال هم نداد به هم دست خط يار
مشق جنون ما به بهار دگر فتاد
سرگشتگى است حلقه در کعبه جوى را
بيچاره رهروى که پى راهبر فتاد
پشتم ز بار منت ساحل شکسته شد
آسوده کشتيى که به بحر خطرفتاد
دل نيست گوهرى که نبندند در گره
زين نه صدف چگونه برون اين گهرفتاد
چون قفل بى کليد دگر وا نمى شود
کارى که در گره ز نسيم سحر فتاد
پرگار نه سپهر کمر بسته من است
چون نقطه گرچه هستى من مختصر فتاد
روزى به دست کوته ودست دراز نيست
سرو از دراز دستى خود بى ثمر فتاد
از ديده يتيم نيفتاده است اشک
دنيا به خواريى که مرا از نظر فتاد
صائب وداع دين ودل وعقل وهوش کرد
هرکس ز بوى باده ما بيخبر فتاد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید