شماره ٢٢٨: هر غم که ز عشق يار مى بينم

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر غم که ز عشق يار مى بينم
از گردش روزگار مى بينم
بيداد فلک از آنکه دى بودست
امروز يکى هزار مى بينم
تا شاخ زمانه کى گلى زايد
اکنون همه زخم خار مى بينم
دربند دمى که بى غمى باشم
بنگر که چه انتظار مى بينم
در هر دل دوستى بناميزد
صد دشمن آشکار مى بينم
آن مى بينم که کس نمى بيند
آرى نه به اختيار مى بينم
با دست زمانه در جهان حقا
گر پاى کس استوار مى بينم
گردون نه شمار با يکى دارد
نام همه در شمار مى بينم
با دهر مساز انورى کارى
کين کار نه پايدار مى بينم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید