شماره ١٥٤: از نازکى که رنگ رخ يار مى نمايد

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از نازکى که رنگ رخ يار مى نمايد
گل با همه لطافت او خار مى نمايد
وانجا که سايه سر زلفش رخ بپوشد
روز آفتاب بر سر ديوار مى نمايد
داعى عشق او چو به بازار دين برآيد
سجاده ها به صورت زنار مى نمايد
در باغ روزگار ز بيداد نرگس او
تا شاخ نرگسى به مثل دار مى نمايد
فرداى وعده هاش چنان روزگار خواهد
کامسال با بهانه او پار مى نمايد
گفتم که بوسه گفت که زر گفتمش که جان
گفت اى زبون نگر که خريدار مى نمايد
گفتم که جان به از زر گفتا که گر چنين است
زانم ازين متاع به خروار مى نمايد
تدبير چه که هرکه ز گيتى به کارى آمد
در کار او فروشد و هم کار مى نمايد
زينسان که مانده اند کرا کار ازو برآيد
چون کار انورى ز غمش زار مى نمايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید