شماره ٣٧: جمالت بر سر خوبى کلاهست

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
جمالت بر سر خوبى کلاهست
بناميزد نه رويست آن که ماهست
تويى کز زلف و رخ در عالم حسن
ترا هم نيم شب هم چاشتگاهست
بسا خرمن که آتش در زدى باش
هنوزت آب خوبى زير کاهست
پى عهدت نيايد جز در آن راه
کز آنجا تا وفا صد ساله راهست
ز عشوت روز عمرم در شب افتاد
وزين غم بر دلم روز سياهست
پس از چندى صبورى داد باشد
که گويم بوسه اى گويى پگاهست
شبى قصد لبت کردم از آن شب
سپاه کين چشمت در سپاهست
به تير غمزه مژگانت انورى را
بکشتند و برين شهرى گواهست
لبت را گو که تدبير ديت کن
سر زلفت مبر کو بى گناهست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید