شماره ٧٨٥: فروغ مهر در پيشانى ديوار مى بينم
فروغ مهر در پيشانى ديوار مى بينم
صفاى طلعت آيينه از زنگار مى بينم
اگر در چاه، اگر در گوشه زندان بود يوسف
ز چشم دوربين من بر سر بازار مى بينم
نمى گردد حجاب بينش من پرده ظاهر
که در سر هر چه هر کس دارد از دستار مى بينم
فريب دانه نتواند مرا در دام آوردن
که از آغاز هر کار آخر آن کار مى بينم
سرانجام دل سرگشته حيرانم چه خواهد شد
که من اين نقطه را بسيار بى پرگار مى بينم
تو کز اسرار وحدت غافلى اوراق برهم زدن
که من هر غنچه را گنجينه اسرار مى بينم
ز چشم اهل غفلت موبمو خواب پريشان را
دل شبها به نور ديده بيدار مى بينم
ز لوح ديده صائب شسته ام تا گرد خودبينى
به هر جانب که رو مى آورم ديدار مى بينم
کدامين شاخ گل صائب هواى گلستان دارد؟
که گل را در کمين رخنه ديوار مى بينم
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده