شماره ٧٦١: چنان برد اختيار از دست آن سرو قباپوشم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
چنان برد اختيار از دست آن سرو قباپوشم
که آيد در نظرها خشک چون محراب آغوشم
ز بوى خون دل نظار گى را آب مى سازم
به ظاهر چون لب تيغ از شکايت گر چه خاموشم
جنون من شد از زخم زبان ناصحان افزون
نه آن درياى پر شورم که بتوان کرد خس پوشم
من آن حسن غريبم کاروان آفرينش را
که جاى سيلى اخوان بود نيل بنا گوشم
من از کم مايگى مهر خموشى بر دهن دارم
من آن بحرم که گوهر در صدف شد آب از جوشم
ز خوارى آن يتيمم دامن صحراى امکان را
که گر خاکم سبو گردد نمى گيرند بر دوشم
فلک بيهوده صائب سعى در اخفاى من دارد
نه آن شمعم که بتوان داشت پنهان زير سر پوشم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید