شماره ٧٣١: اميد چرب نرمى از خسيسان جهان دارم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
اميد چرب نرمى از خسيسان جهان دارم
چه مجنونم که چشم روغن از ريگ روان دارم
فروغ آفتابم، سرکشى از من نمى آيد
اگر بر آسمان باشم نظر بر آستان دارم
به هر جانب که روآورم شکستم بر شکست آيد
هميشه همچو رنگ عاشقان رو در خزان دارم
زبان گندمين نان مرا پخته است در عالم
چرا چون خوشه گردن کج به پيش اين و آن دارم
به من از رخنه ديوار، خود را مى رساند گل
چه لازم دامن در يوزه پيش باغبان دارم
به ظاهر خنده رو افتاده ام چون صبحدم، اما
تبى چون آفتاب گرمرو در استخوان دارم
ندارد ريشه در خاک تعلق سرو آزادم
دلى آماده پرواز چون برگ خزان دارم
ز چرخ آهنين باز و چرا چون تير نگريزم
تن خشکى مهياى شکستن چون کمان دارم
به اندک سختيى چون نخل موم از هم نمى پاشم
اگر چه مغزم اما جان سخت استخوان دارم
زليخا همتى در عرصه عالم نمى بينم
وگر نه جنس يوسف کاروان در کاروان دارم
مزاج نازک احباب را فهميده ام صائب
چو غنچه مهر خاموشى به لب با صد زبان دارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید