شماره ٦٤٦: عشق را در تنگناى سينه پنهان کرده ايم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
عشق را در تنگناى سينه پنهان کرده ايم
شور محشر را حصارى در نمکدان کرده ايم
در صفاى سينه ما طوطيان را حرف نيست
از تريهاى فلک آيينه پنهان کرده ايم
سنگ طفلان را دهد گرد يتيمى خاکمال
از سواد شهر تا رو در بيابان کرده ايم
نيست طول عمر را کيفيت عرض حيات
ما به آب تلخ صلح از آب حيوان کرده ايم
تا عزيزان جهان ما را فرامش کرده اند
سجده هاى شکر پيش طاق نسيان کرده ايم
مطلب ما ترک سر بر خويش آسان کردن است
گر لبى چون پسته زير پوست خندان کرده ايم
کشت ما را خوشه اى گر هست آه حسرت است
در زمين شور تخم خود پريشان کرده ايم
در شبستان عدم صبح اميد ما بس است
آنچه از انفاس صرف آه و افغان کرده ايم
چون به صيد جغد چون دون همتان قانع شويم؟
ما که خود را بر اميد گنج ويران کرده ايم
چون سمندر صائب از اقبال عشق بى زوال
آتش سوزنده را بر خود گلستان کرده ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید