شماره ٦٠١: مى کنم دل خرج تا سيمين برى پيدا کنم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
مى کنم دل خرج تا سيمين برى پيدا کنم
مى دهم جان تا زجان شيرين ترى پيدا کنم
هيچ کم از شيخ صنعان نيست درد دين من
به که ننشينم ز پا تا کافرى پيدا کنم
تا ز قتل من نپردازد به قتل ديگرى
هر نفس چون شمع مى خواهم سرى پيدا کنم
پاس ناموس وفا دارد مرا ازبيکسان
ورنه من هم مى توانم ديگرى پيدا کنم
ساده خواهد شد ز کوه درد و غم صحراى عشق
تا من بى صبر و طاقت لنگرى پيدا کنم
رشته عمرم ز پيچ و تاب مى گردد گره
تا ز کار درهم عالم سرى پيدا کنم
از بصيرت نيست آسودن درين ظلمت سرا
دست بر ديوار مالم تا درى پيدا کنم
اين قفس را آنقدر مشکن بهم اى سنگدل
تا من بى دست و پا بال و پرى پيدا کنم
مى گرفتم تنگ اگر در غنچگى بر خويشتن
مى توانستم چو گل مشت زرى پيدا کنم
چون ندارم حاصلى صائب بکوشم چون چنار
تا به عذر بى بريها جوهرى پيدا کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید