شماره ٥٨٤: از دل چون سرمه خود ميل آهى مى کشم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
از دل چون سرمه خود ميل آهى مى کشم
خويش را در گوشه چشم سياهى مى کشم
از حجاب عشق صد زخم نمايان مى خورم
تا ز چشم شرمگين او نگاهى مى کشم
گرچه دارم چون گل از تخت سليمان تکيه گاه
همچنان خميازه بر طرف کلاهى مى کشم
چون قفس مجموعه چاکى است سرتا پاى من
بس که دست انداز مژگان سياهى مى کشم
تا در گلزار وحدت بر رخم واکرده اند
بوى ريحان بهشت از هر گياهى مى کشم
گرچه عمرى شد که از عشق جنون افتاده ام
کار چون افتد به دعوى مد آهى مى کشم
مى کنم طومار شکريارانشا در ضمير
گر به ظاهر از جفاى دوست آهى مى کشم
من حريف زهر چشم اين حسودان نيستم
همچو يوسف خويش را در قعر چاهى مى کشم
چون علم هر چند تنهايم درين آشوبگاه
با سر شوريده ناموس سپاهى مى کشم
از تنور رزق تا قرصى برون مى آورم
بيژنى گويا برون از قعر چاهى مى کشم
گر چه ازدامان مطلب سعيم کوته است
مد آهى صائب از دل گاه گاهى مى کشم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید