شماره ٥٢٢: بس که از ناديدنى دارد غبار آيينه ام

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
بس که از ناديدنى دارد غبار آيينه ام
مى شمارد زنگ کلفت را بهار آيينه ام
از سواد نامه اعمال مى بخشد خبر
بس که از تردامنى گرديده تار آيينه ام
بى تامل سينه پيش مى سازم سپر
تا ز عکس خلق شد صورت نگار آيينه ام
از هوا گيرم غبار کلفت وزنگ ملال
تا شده است از سخت رويان سنگسار آيينه ام
مى زند از سخت جانى اين زمان پهلو به سنگ
داشت از نازکدلى گر شيشه بارآيينه ام
جاى خود مى بايدش ديدن چو قارون زيرخاک
آن که مى خواهد که سازد بى غبار آيينه ام
گر ز ره زير قبا پوشد چو جوهر دور نيست
نيست امن از چشم زخم روزگار آيينه ام
کرد بر لب تشنه ديدار بى خواهش سبيل
اب خشکى داشت گر در جويبار آيينه ام
ديده اش حيران نقش پايدار ديگرست
دل نمى بندد به هر نقش ونگار آيينه ام
خجلت روى زمين صائب ز مردم مى کشم
کرد تا بى پرده گويى را شعار آيينه ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید