شماره ٥١٢: شد گل صد برگ خار از اشک خوش پرگاله ام

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
شد گل صد برگ خار از اشک خوش پرگاله ام
سبزه خوابيده در گلشن نماند از ناله ام
گردد از سرگشتگى دوران عيش من تمام
در بساط آفرينش شعله جواله ام
شد غبارم سرمه چشم غزالان و هنوز
چشم ليلى بر نمى دارد سراز دنباله ام
يک سر ناخن ز خار اين چمن ممنون نيم
تازه رو از خون خود دايم چو داغ لاله ام
با سبکروحان گرانى کردن از انصاف نيست
جلوه شبنم کند بر چهره گل ژاله ام
گوهر سيراب را عين الکمالى لازم است
نيست از سوز جگر برگرد لب تبخاله ام
گر چه دايم در کنارم بود آن ماه تمام
رفت در خميازه آغوش عمر هاله ام
در گلستانى که من صائب نواسنجى کنم
گوش گل چون لاله گردد داغدار از ناله ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید