شماره ٤٤٦: خمار من نشکست از اياغ چشم غزال

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
خمار من نشکست از اياغ چشم غزال
فزود داغ جنونم ز داغ چشم غزال
به داغ لاله کجا التفات خواهد کرد
رميده اى که ندارد دماغ چشم غزال
به ديده اى که زوحدت سياه مست شده است
يکى است داغ پلنگ و اياغ چشم غزال
اگر ز باد خزان شمع لاله کشته شود
بس است بر سر مجنون چراغ چشم غزال
ز آتشى که به دامان دشت مجنون زد
هنوز زير سياهى است داغ چشم غزال
نمى شود نکند شوق سرمه خاکم را
مرا که سوخت نفس در سراغ چشم غزال
خوشا کسى که چو مجنون ازين جهان صائب
کشيد رخت به کنج فراغ چشم غزال



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید