شماره ٣٨٤: دل شکسته بود گوهر يگانه عشق

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
دل شکسته بود گوهر يگانه عشق
بود ز چهره زرين زر خزانه عشق
به زور عقل گذشتن ز خود ميسر نيست
مگر بلند شود دست و تازيانه عشق
به هر چه دل نهى از پيش چشم بردارد
کناره سوز بود بحر بيکرانه عشق
ستاده اند به اميد گوشه چشمى
هزار يوسف مصرى برآستانه عشق
خم سپهر برين را به دست بردارند
سبو کشان ضعيف شرابخانه عشق
مگر ز سنگ بود پرده هاى گوش کسى
که ناخنش به جگر نشکند ترانه عشق
حديث باده چه گويم، که آب مى گردد
به هر دلى که زند برق شيشه خانه عشق
بيار جيب و ببر هرگهر که مى خواهى
که قفل منع ندارد در خزانه عشق
چو آفتاب ز آتش بهم رسان رويى
که چهره سوز بود خاک آستانه عشق
کسى چگونه کند ضبط خويشتن صائب؟
که نه سپهر به وجدست از ترانه عشق



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید