شماره ٢٩٨: مى ز شرم لب مى آشامش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
مى ز شرم لب مى آشامش
عرق شرم گشت درجامش
خال دلکشترست يا زلفش ؟
دانه گيراترست يا دامش ؟
در دل آفتاب،خون ز شفق
مى کند بوسه لب بامش
من که بودم ز پسته يکدل تر
دو دلم کرد چشم بادامش
آن که روزم چو پشت آينه کرد
مى توان ديد رو دراندامش
عشق خونخوار خلوتى دارد
که بود چشم شير گلجامش
مى توان خواند همچو آب روان
ازعقيق سرشک من نامش
مى کند وحشت از جهان ،صائب
دل هر کس که مى شود رامش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید