شماره ٢٢٦: به احتياط نظر کن به چشم جادويش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
به احتياط نظر کن به چشم جادويش
که در کمين رميدن نشسته آهويش
گلى که از عرق شرم نيست شبنم ريز
پلى است آن طرف آب، طاق ابرويش
هزار صيد به يک تير مى تواند کشت
فتاده بر سر هم بس که صيد درکويش
عزيز مصر چنين يوسفى ندارد ياد
که سنگ خاره شود لعل درترازويش
به غنچه اى سرو کارست عندليب مرا
که از حيا به گريبان نمى رسد بويش
اگر به گل قدم ديگران فرو رفته است
مرا به سنگ فرو رفته پاى درکويش
ز رشک زلف سياه توخورد چندان خون
که نافه هم به جوانى سفيد شد مويش
همان ز موج صفا زنگ مى برد از دل
ز خط اگر چه نشسته است گردبر رويش
حريف ناوک مژگان نمى شوى صائب
مکن دلير تماشاى چشم جادويش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید