شماره ١٩٩: زخار زار تعلق کشيده دامان باش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
زخار زار تعلق کشيده دامان باش
به هر چه مى کشدت دل ،ازان گريزان باش
قد نهال خم از بار منت ثمرست
ثمر قبول مکن سرو اين گلستان باش
درين دو هفته که چون گل درين گلستانى
گشاده روى تر از راز مى پرستان باش
تميز نيک و بد روزگار کار تونيست
چو چشم آينه در خوب و زشت حيران باش
ز گريه شمع به پروانه نجات رسيد
تونيز در دل شب همچو شمع گريان باش
ز بخت شور مکن روى تلخ چون دريا
گشاده روى تر از زخم با نمکدان باش
کدام جامه به از پرده پوشى خلق است ؟
بپوش چشم خود از عيب خلق وعريان باش
درون خامه هر گدا شهنشاهى است
قدم برون منه از حد خويش، سلطان باش
کليد رزق ترا، سين جستجو دارد
چو آسيا پى تحصيل رزق گردان باش
خودى به وادى حيرت فکنده است ترا
برون خرام ز خود خضر اين بيابان باش
هواى نفس تراساخته است مرکب ديو
به زير پاى درآور هوا،سليمان باش
ز بلبلان خوش الحان اين چمن صائب
مريد زمزمه حافظ خوش الحان باش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید