شماره ١٣٩: چه مى پرسى ز احوال شرار ما و پروازش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
چه مى پرسى ز احوال شرار ما و پروازش
که در يک نقطه طى شد جلوه انجام و آغازش
ازان چون مهر تابان است حسنش از زوال ايمن
که لغزد پاى خط ازچهره آيينه پردازش
به جاى سبزه گر صبح قيامت از زمين رويد
ز تمکين زيرپاى خود نبيند حسن طنازش
چو مژگان هر دو عالم رابه هم افکند از شوخى
همان ناخن زند بر يکدگر چشم سخنسازش
پريشان گر شود اجزاى مجلس جمع کن دل را
که مطرب مى کند شيرازه باز از رشته سازش
يکى باشد خط آزادى و پروانه کشتن
قفس افتاده مرغى راکه رفت از ياد پروازش
چه گل چيند کنار ما زشمع نازک اندامى
که از بال و پر پروانه باشد زحمت گازش
درين يک قطره خون راز عشقش رانگه دارم؟
که تنگى مى کند اين نه صدف بر گوهر رازش
مگر درخواب بيند وصل گل، کوتاه پروازى
که هم در آشيان خود بود چون چشم، پروازش
لبش راه سخن بسته است بر عاشق، ولى دارد
ز هر مژگان زبانى در دهن چشم سخنسازش
چه خواهد شد سرانجام دل مومين من صائب؟
که خارا سينه کبک است پيش چنگل بازش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید