شماره ٩٦: خيره مى سازد نظر را در قبا سيمين برش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
خيره مى سازد نظر را در قبا سيمين برش
مى نمايد در صدف خود رافروغ گوهرش
با وجود خط عذارش ساده مى آيد به چشم
در صفا مستور چون آيينه باشد جوهرش
خنده مى گردد تبسم، لفظ معنى مى شود
تا برون مى آيداز تنگ لب چون شکرش
سرخ مى دارد به سيلى روى ماه مصر را
کوته انديشى که ريزد برگ گل دربسترش
مى کند پروانه را خامش ز حرف خونبها
سرمه دنباله دار شمع ازخاکسترش
هرکه از همصحبتان دارد مى گلگون دريغ
ميشود چون لاله خون مرده، ميدر ساغرش
کشتى هرکس درين درياى پرشورش فتاد
نيست فرقى درميان بادبان و لنگرش
ازخط تسليم هرکس مى کند گردنکشى
گوى چوگان حوادث مى کند دوران سرش
دل بود درسينه اش دايم به مو آويخته
هرکه از تار نفس شيرازه دارد دفترش
هر سبک مغزى که اينجا گردن افرازى کند
در قيامت ازگريبان برنمى آيد سرش
در گلستان بى پرو بالى است صائب برگ عيش
واى برمرغى که ريزد در قفس بال و پرش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید