شماره ٨١: خانه دنيا به سامان گر نباشد گو مباش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
خانه دنيا به سامان گر نباشد گو مباش
نقش بر ديوار زندان گر نباشد گو مباش
حسن گيرا رانباشد حاجت دام و کمند
زلف بر رخسار جانان گرنباشد گو مباش
لعل سيرابش به داد تشنه جانان مى رسد
آب در چاه زنخدان گر نباشد گو مباش
حسن آب و رنگ در گوهرى ز غلطانى است بيش
دانه ياقوت غلطان گر نباشد گومباش
چشم پوشيدن ز دنيا قابل افسوس نيست
در نظر خواب پريشان گرنباشد گو مباش
نيست جاى شکوه بيرحمند اگر سنگين دلان
مؤمنى در کافرستان گر نباشد گو مباش
با فروغ روى ساقى حاجت مهتاب نيست
کرم شب تابى فروزان گرنباشد گومباش
بى کمالان راست لب بستن به از گفتار پوچ
پسته بى مغز خندان گرنباشد گومباش
از لب خامش ندارد شکوه اى رنگين سخن
رخنه در ديوار بستان گر نباشد گو مباش
بيکسان را دور باشى نيست به از خامشى
در چو باشد بسته، دربان گر نباشدگومباش
آتش سوزان نمى دارد به دامان احتياج
در دهان حرص دندان گرنباشد گو مباش
مد عمر جاودان ماست شعر آبدار
قسمت ما آب حيوان گر نباشد گومباش
نيست صائب چشم مابر فتح باب آسمان
شير خون آشام خندان گرنباشد گومباش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید