شماره ٥٨: از تماشاى پريشان جهان دلگير باش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
از تماشاى پريشان جهان دلگير باش
واله يک نقش چو آيينه تصوير باش
چو تو بيرون آمدى از بند و زندان لباس
سر به سر روى زمين گوخار دامنگير باش
خصم روگردان چو شد از زخم او ايمن مشو
واقف پشت کمان بيش از دم شمشير باش
رزق صرصر مى شود آخر چراغ عاريت
از فروغ فروزان همچو چشم شير باش
شير خالص مى شود هر خون که اينجا مى خورى
چند روزى صبر کن ميراب جوى شير باش
از حديث راست رو گردان مشوچون بيدلان
چون هدف ثابت قدم در رهگذار تير باش
سير چشمى هر که را دادند نعمتها ازاوست
گر تو عاشق نعمتى جوياى چشم سير باش
تا بخندد بر رخت پيشانى منزل چو صبح
هم به همت، هم به دست و پاى در شبگير باش
از گرفتارى مشو غافل در ايام نشاط
گر به گلشن مى روى چون آب با زنجير باش
تا چو خضر نيک پى از زندگانى برخورى
هر کجا افتاده اى بينى پى تعمير باش
مرد نيرنگ خزان و نوبهاران نيستى
در بساط خاک، صائب غنچه تصوير باش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید