شماره ٧: زان چهره خط قيامتى انگيخته است باز

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
زان چهره خط قيامتى انگيخته است باز
رنگى براى بردن دل ريخته است باز
بس ملک دل که زير نگين آورد ترا
زين لشکرى که خط تو انگيخته است باز
هر چند خط صلاى خزان داد در چمن
برگ نشاط بر سر هر ريخته است باز
زان لب هنوز مى شکند يک جهان خمار
زان زلف خوشه هاى دل آميخته است باز
دارد سر خرابى دلهاى خونچکان
مشکى لبش به باده برآميخته است باز
از رفت و روى آه محال است کم شود
مشکى که بر دلم خط او بيخته است باز
هر فتنه اى که در شکن زلف جاى داشت
در گوشه هاى چشم تو بگريخته است باز
هر چند خط به حسن تو آورده است زور
پيوند دل ز موى تو نگسيخته است باز
گر شد شکسته زلف تو، هرمو ز خط سبز
در دست حسن خنجر آهيخته است باز
صائب ز وصف خط و رخ او درين غزل
ايمان و کفر را به هم آميخته است باز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید