مدح خاقان المعظم طفقاج خان

غزلستان :: انوری ابیوردی :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
شاها صبوح فتح و ظفر کن شراب خواه
نرد و نديم و مطرب و چنگ و رباب خواه
از دست آنکه غيرت ماهست و آفتاب
در جام ماه نو مى چون آفتاب خواه
وز خد آنکه قطره آبست و برگ گل
تا گرد رزمگه بزدايى گلاب خواه
ياقوت ناب و آب فسرده است جام مى
آب طرب روان کن و ياقوت ناب خواه
ازکام شير ملک چو کردى برون به تيغ
فارغ ز گرد ران گوزنان کباب خواه
روز مصاف خصم به جيش خطاشکن
وقت صلاح ملک ز راى صواب خواه
شبها که دشمن تو ز بيم تو نغنود
گردون به طعنه گويدش از بخت خواب خواه
هر پايه اى که خصم ترا برکشد سپهر
گويد قضا تمام شد اکنون طناب خواه
روزى که رجم ديو کنى بر سپهر فتح
از ترکش گهرکش خود يک شهاب خواه
وقتى که حکم جزم کنى بر بسيط خاک
از منشيان حضرت خود يک خطاب خواه
بر گشت عافيت چو بخيلى کند سپهر
از چتر و تيغ خويش سپهر و سحاب خواه
در موقف جزاى مطيعان و عاصيان
از لطف و قهر خويش ثواب و عقاب خواه
نى نى که انتقام خواهد خود آسمان
روزى شکار کن تو و روزى شراب خواه
در شان داد آيت حق بود مير داد
او باب تست زندگى از نام باب خواه
ايام گر بکرد خطايى در آن مبند
خوش باش و انتقام ز راى صواب خواه
آنجا که تاب حمله ندارد زمين رزم
از رخش و رمح خويش توان جوى و تاب خواه
چون خاک بى درنگ شود چرخ بى شتاب
از حزم و عزم خويش درنگ و شتاب خواه
دنيا خراب و دين به خلل بود و عدل تو
آباد کرد هر دو کنون طشت و آب خواه
کاهى که از جهان ببرد کهربا به غصب
در عهد عدل تست ز عدلت جواب خواه
بى عدل مستجاب نگردد دعاى شاه
شاها دعاى خويش همه مستجاب خواه
آباد دار ملک زمين خسروا به داد
طوفان باد ملک هوا گو خراب خواه



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید