در مرثيه عز الدين بوعمران

غزلستان :: خاقانی :: قطعات

افزودن به مورد علاقه ها
جهان را آه آه از دل برآمد
چو عزالدين بوعمران فروشد
برآمد هر شب افغان از دل طور
چو روز موسى عمران فروشد
منصب تدريس خون گويد از آنک
فر عز الدين بوعمران نماند
شايد ار هر سامرى گاوى کند
کآب و جاه موسى عمران نماند
دل در طلبت چو بند گردد
ترسم که سخن بلند گردد
جانا به خدا توان رسيدن
زلف تو اگر کمند گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید