گفتار اندر نواخت ضعيفان

غزلستان :: سعدی شیرازی :: بوستان
مشاهده برنامه «بوستان سعدی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
پدرمرده را سايه بر سر فكن
غبارش بيفشان و خارش بكن
ندانى چه بودش فرو مانده سخت؟
بود تازه بى بيخ هرگز درخت؟
چو بينى يتيمى سر افگنده پيش
مده بوسه بر روى فرزند خويش
يتيم ار بگريد كه نازش خرد؟
وگر خشم گيرد كه بارش برد؟
الا تا نگريد كه عرش عظيم
بلرزد همى چون بگريد يتيم
به رحمت بكن آبش از ديده پاك
به شفقت بيفشانش از چهره خاك
اگر سايه خود برفت از سرش
تو در سايه خويشتن پرورش
من آنگه سر تاجور داشتم
كه سر بر كنار پدر داشتم
اگر بر وجودم نشستى مگس
پريشان شدى خاطر چند كس
كنون دشمنان گر برندم اسير
نباشد كس از دوستانم نصير
مرا باشد از درد طفلان خبر
كه در طفلى از سر برفتم پدر
يكى خار پاى يتيمى بكند
به خواب اندرش ديد صدر خجند
همى گفت و در روضه‌ها مي‌چميد
كزان خار بر من چه گلها دميد
مشو تا توانى ز رحمت برى
كه رحمت برندت چو رحمت برى
چو انعام كردى مشو خود پرست
كه من سرورم ديگران زير دست
اگر تيغ دورانش انداخته‌ست
نه شمشير دوران هنوز آخته‌ست؟
چو بينى دعا گوى دولت هزار
خداوند را شكر نعمت گزار
كه چشم از تو دارند مردم بسى
نه تو چشم دارى به دست كسى
كرم خوانده‌ام سيرت سروران
غلط گفتم، اخلاق پيغمبران



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید