تو كى بشنوى نالهى دادخواه
به كيوان برت كلهى خوابگاه؟
چنان خسب كايد فغانت به گوش
اگر دادخواهى برآرد خروش
كه نالد ز ظالم كه در دور تست؟
كه هر جور كو ميكند جور تست
نه سگ دامن كاروانى دريد
كه دهقان نادان كه سگ پروريد
دلير آمدى سعديا در سخن
چو تيغت به دست است فتحى بكن
بگوى آنچه دانى كه حق گفته به
نه رشوت ستانى و نه عشوه ده
طمع بند و دفتر ز حكمت بشوى
طمع بگسل و هرچه خواهى بگوى