بکش زارم چه دايم حرف از آزار مى گويى
تو خود آزار من کن از چه با اغيار مى گويى
رقيبان سد سخن گويند و يک يک را کنى تحسين
چو من يک حرف گويم، گوييم بسيار مى گويى
تغافل مى زنى گر يک سخن سد بار مى گويم
و گر گويى جوابى روى بر ديوار مى گويى
حديث غير گويى تا ز غيرت زودتر ميرم
پس از عمرى که حرفى با من بيمار مى گويى
نگفتى حال خود تا بود ياراى سخن وحشى
مگر وقتى که نبود قوت گفتار مى گويى