شماره ٣٨٥: چه ديدى اى که هرگز بد نبينى

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چه ديدى اى که هرگز بد نبينى
که سوى مبتلاى خود نبينى
عفاک اله مرا کشتى و رفتى
نکو رفتى الاهى بد نبينى
مجو پايان درياى محبت
که گردى غرق و آنرا حد نبينى
ز مقصودم بر آوردى رقيبا
الاهى ره سوى مقصد نبينى
چه طور بد ز من ديدى که سويم
به آن طورى که مى بايد نبينى
منم وحشى همين مردود بزمش
به پيشش ديگران را بد نبينى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید