شماره ٢٨١: ما گل به پاسبان گلستان گذاشتيم

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما گل به پاسبان گلستان گذاشتيم
بستان به پرورنده بستان گذاشتيم
مى آيد از گشودن آن بوى منتى
در بسته باغ خلد به رضوان گذاشتيم
در کار ما مضايقه اى داشت ناخدا
کشتى به موج و رخت به توفان گذاشتيم
در خود نيافتيم مدارا به اهرمن
بوسيدن بساط سليمان گذاشتيم
کرديم پا ز ديده به عزم ره حرم
ره بسته بود خار مغيلان گذاشتيم
ظلمت به پيش چشمه حيوان تتق کشيد
رفتيم و ذوق چشمه حيوان گذاشتيم
وحشى نداشت پاى گريز از کمند عشق
او را به بند خانه حرمان گذاشتيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید