شماره ٢٦٩: ما چون ز درى پاى کشيديم کشيديم

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ما چون ز درى پاى کشيديم کشيديم
اميد ز هر کس که بريديم ، بريديم
دل نيست کبوتر که چو برخاست نشيند
از گوشه بامى که پريديم ، پريديم
رم دادن صيد خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندى و رميديم ، رميديم
کوى تو که باغ ارم روضه خلد است
انگار که ديديم نديديم، نديديم
سد باغ بهار است و صلاى گل و گلشن
گر ميوه يک باغ نچيديم ، نچيديم
سرتا به قدم تيغ دعاييم و تو غافل
هان واقف دم باش رسيديم، رسيديم
وحشى سبب دورى و اين قسم سخنها
آن نيست که ما هم نشنيديم ، شنيديم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید