شماره ٢٣٤: هست از رويت مرا سد گونه حيرانى هنوز

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هست از رويت مرا سد گونه حيرانى هنوز
وز سر زلف تو انواع پريشانى هنوز
سوخت دل از داغ و داغم بار جانسوز آنچنان
جان بر آمد از غم و غم همدم جانى هنوز
اى که گويى پيش او اظهار درد خويش کن
خوب مى گويى ولى او را نمى دانى هنوز
گرچه عمرى شد که کشت از درد استغنا مرا
در رخش پيداست آثار پشيمانى هنوز
وحشى از طرز سخن بگذر که اينجا عام نيست
طرز خاص نکته پردازان کاشانى هنوز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید