شماره ٢١٥: روزها شد تا کسم پيرامن اين در نديد

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
روزها شد تا کسم پيرامن اين در نديد
تا تو گفتى دور شو زين در کسم ديگر نديد
سوخت ما را آنچنان حرمان عاشق سوز ما
کز تنم آن کو نشان مى جست خاکستر نديد
الوداع اى سر که ما را مى برد سوداى عشق
بر سر راهى که هر کس رفت آنجا سر نديد
مرد عشق است آنکه گر عالم سپاه غم گرفت
تاخت در ميدان و بر بسيارى لشکر نديد
گر چه وحشى ناخوشيها ديد و سختيها ولى
سخت تر از روزگار هجر و ناخوشتر نديد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید