در اول عشق و جنون آهم ز گردون بگذرد
آغاز کردم اينچنين، انجام آن چون بگذرد
ليلى که شد مجنون ازو دور از خرد سد مرحله
کو تا ز عشق روى تو سد ره ز مجنون بگذرد
اى آنکه پرسى حال من وه چون بود حال کسى
کزديده هر دم بر رخش سد جدول خون بگذرد
از دل برآيد شعله اى کاتش به عالم در زند
هر گه که در خاطر مرا آن جامه گلگون بگذرد
وحشى که شد گوهرفشان در وصف عقد گوهرش
نبود عجب کز نظم او از در مکنون بگذرد