شماره ١١٨: دلم امروز از آن لب هر زمان شکرى دگر دارد

غزلستان :: وحشی بافقی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلم امروز از آن لب هر زمان شکرى دگر دارد
زبان کز شکوه ام پر زهر بود اکنون شکر دارد
دگر راه کدامين کاروان صبر خواهد زد
که چشمش سد نگهبان در کمينگاه نظر دارد
به يک صحبت که با او داشت دل کز من بحل بادا
دگر نامد ز من يادش بلى صحبت اثر دارد
دعاهاى سحر گويند مى دارد اثر آرى
اثر مى دارد اما کى شب عاشق سحر دارد
ز هر کس بيشتر مهر تو دارم وين دليلم بس
که هر کس را فزونتر مهر ، حسرت بيشتر دارد
عجب نبود ز وحشى گريه هاى تلخ ناکامى
که زهرآلوده پيکانهاى حسرت بر جگر دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید