شماره ٢٦٤: بيا اى گرد راهت خرمن حسن

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
بيا اى گرد راهت خرمن حسن
بچشم ما بيفشان دامن حسن
سحر پردازئى خط عرض شامى است
حذر کن از ورق گرداندن حسن
بچشمم از خطت عالم سياه است
قيامت داشت گرد رفتن حسن
چو خط پروانه حيرت مآليم
پر ما ريخت در پيراهن حسن
زسير بيخودى غافل مباشيد
شکست رنگ دارد گلشن حسن
نه ئى خفاش با مهرت چه کين است
بجز کورى چه دارد دشمن حسن
تعلقهاى ما با عالم رنگ
ندارد جز دليل روشن حسن
گشاد غنچه آغوش بهار است
مپرس از دست عشق و دامن حسن
نه عشقى بود و نى عاشق نه معشوق
چها گل کرد از گل کردن حسن
شکست رنگ ما نازى دگر داشت
نديدى آستين ماليدن حسن
زدل تا ديده طوفان نگاه است
تحير از که پرسد مسکن حسن
نگه سوز است برق بى نقابى
که ديد از حس جز ناديدن حسن
غبارم پيش از آن کز جا برد باد
عبيرى بود در پيراهن حسن
رگ گل مرکز رنگست (بيدل)
نظر کن خون من در گردن حسن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید