شماره ٢٤٨: بر شيشه خانه دل افسرده سنگ زن

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
بر شيشه خانه دل افسرده سنگ زن
کم نيستى زگل قدحى را برنگ زن
چشمى بوحشت آب ده از باغ اعتبار
مهرى توهم بمحضر داغ پلنگ زن
رنج دگر مکش بکمانخانه سپهر
جاى نفس همين پر و بال خدنگ زن
تسليم حکم عشق نشايد کم از سپند
گر خود در آتشت بنشاند شلنگ زن
امن است هر کجا سر تسليم رهبر است
زين وضع فال و گير و بکام نهنگ زن
تا کى نفس بخون کشى از انتقام خصم
تيغى که ميزنى فسانش برنگ زن
هر غنچه زين بهار طلسم شگفتن است
اى غافل از طرب در دلهاى تنگ زن
خلد و جحيم چند کند غافل از خودت
آتش بکارگاه خيالات بنگ زن
همت زمين مشرب تغيير خجلت است
در دامنى که چين نزند دست چنگ زن
خمخانه ها بگردش چشمت نميرسد
امشب محرفى بدماغ فرنگ زن
(بيدل) شکست شيشه دل نيز عالميست
ساز جنون کن و قدحى در ترنگ زن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید