شماره ٢٣٠: اى اثرهاى خرامت چشم حيران در کمين

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
اى اثرهاى خرامت چشم حيران در کمين
هر کجا پا مى نهى آينه مى بوسد زمين
گرچه ميدانيم دل هم منظر ناز تو نيست
اندکى ديگر تنزل کن بچشم ما نشين
غافل از ديدار آنچشم حيا پرورنه ايم
تيغ خوابانيده ئى دارد نگاه شرمگين
دستگاهت هر قدر بيش است کلفت بيشتر
درخور طول است چينهائى که دارد آستين
عالمى در سايه ميجويد پناه از آفتاب
گر عيار مهرگيرى نيست بى آثار کين
پا بدامن کش که دارد عجز پيماى طلب
عشرت روى زمين از آبله زير نگين
لذت دنيا نميسازد بکام عافيت
عالمى خفته است در نيش از هواى انگبين
چون شرار از وحشت کمفرصتيهاى وصال
حيرت آينه ميگردد نگاه واپسين
کى توانم پنجه با سرپنجه خورشيد زد
من که پشت سايه نتوانم رساندن بر زمين
پيرى از دم سردئى يأسم بخاکستر نشاند
شعله هم دارد درين فصل احتياج پوستين
گر نه از قرب حضورت نقد مژگان روشن است
ديگر از عقبى چه مى بيند نگاه وربين
چند خواهى حسرت ديدار پنهان داشتن
چشم ميرويد درين محفل چو شمع از آستين
يک قلم شوقست (بيدل) کلفت وارستگان
موج عرض تازه روئى دارد از چين جبين



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید