شماره ١٨٥: نى سر تعمير دل دارم نه تن مى پرورم

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش هشتم

افزودن به مورد علاقه ها
نى سر تعمير دل دارم نه تن مى پرورم
مشت خاکى را بذوق خون شدن ميپرورم
با نگاه ديده قربانيانم توامى است
بى نفس عمريست خود را در کفن ميپرورم
صبر دارم تا کجا آتش بفريادم رسد
تخم نوميدى سپندم سوختن ميپرورم
سايه وار آسودگيهايم همان آوارگيست
تيره روزم شام غربت در وطن ميپروم
پيرم و شرمم نمى آيد زافسون امل
عبرتى در سايه نخل کهن ميپرورم
بسته اتم دلرا بياد چين گيسوى کسى
در دماغ نافه ئى فکرختن ميپرورم
اختيار گوشه خاموشيم بيهوده نيست
قدردان معنيم ربط سخن ميپرورم
بى تماشائى نميباشد تعلقزار جسم
در قفس زين مشت پر گل در چمن ميپرورم
اشک مجنون آبيار انتظار عبرتيست
ميدمد ليلى نهالى را که من ميپرورم
(بيدل) اين رنگى که عريانى زسازش کم نبود
در قياس ناز آن گل پيرهن ميپرورم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید